دوست من
دوست من

 

شاعر خشتمال
حیدر یغما ، شاعر خشتمال نیشابوری در سال 1302 در روستای صومعه واقع در شمال نیشابور به دنیا آمد و در شب دوم اسفند سال 1366 سر بر بالین خواب گذاشت و هم آغوش مرگ شد :
مرا خواب آن زمان آید که در زیر لحد باشم                     سر پر شور اندر نرمی بستر نمی گنجد
آرامگاه یغما در منطقه تاریخی شادیاخ در حد فاصل بین آرامگاه خیام و عطار واقع است .   
زندگی یغما در تلاشی سخت ورنجی استخوان سوز برای امرار معاش سپری شد، از همین رو بود که او فرصتی برای تحصیل پیدا نکرد و تا میان سالی ازخواندن و نوشتن بی بهره ماند واین در حالی بود که دیو افیون از وی مردی فرسوده ساخته بود. اما به یکباره چون مردگان رستخیز دیده سر از گور خود بر آورد و خاک خاموشی را از چهره خویش سترد. پس از آن در پی فراگیری خواندن و نوشتن بر آمد و یک و حرف و دو حرف بر سر هم نهاد و نوشتن و خواندن آموخت. شرکت در جلسات قرآن البته سرعتی قابل توجه به کار او بخشید و از آنجا که پیش تر ، ابیات زیبای شعر فارسی را از راه گوش به حافظه سپرده بود ، اولین ابیات شکسته و بسته خود را سرود و به اهل شعر عرضه داشت . آنان که شعر شناس بودند از لابلای آن کلمات آشفته پی به استعداد او برده و مایه تشویق او شدند .
اما آن چه یغما را به پیش راند سختکوشی ، همت و باور استعدادهای ذاتی خود او بود. یغما کم کم به مدد تمرین زیاد توانست به سرودن مسلط شود و البته در این راه مرارت زیادی کشید. شغل اصلی یغما خشتمالی بود و سال های دراز از این رهگذر کسب روزی می کرد
خشت می مالید یغما تا بدانندی شهان                       بی نیازی سکه بر گل می زد و بر زر نزد
او عاشق کار خود بود و به آن بسیار اهمیت می داد. یغما با سرافرازی خود را کارگری بیل به دست معرفی می کرد. او گاه با همان لباس خاک آلود در حالی که پاره های گل به موهای آشفته اش چسبیده بود به رسمی ترین محافل ادبی می آمد. در حقیقت او می خواست ثابت کند که آن چه برایش مهم است کار است و کار. یغما به این صورت در برابر هیچ مقام حقیقی یا حقوقی رنگ نمی باخت و ناز هیچ کس را نمی خرید
سریر ناز به جای دگر ببر کاین جا                         جماعتی است که جز خشت متکا نکند
شعر او در ابتدا نه چنان بود که اهل شعر او را به چیزی بگیرند، از طرف دیگر دوستان او که در زمره عوام بودند او را به ادعا و یاوه گویی متهم می کردند و او را سرزنش می نمودند و روح حساس شاعر از این برخوردها سخت آزرده می شد و به همان میزان مصمم تر می گشت
خلق امروز به تکذیب بگیرند مرا                         آن زمانم بشناسند که یغمایی نیست
یغما در سال 1349 اولین دفتر شعر خود را با عنوان اشک عاشورا چاپ کرد. دفتری دیگر در همان سال از او به چاپ رسید که شامل انبوهی رباعی بود . گلچینی از غزلیات حیدر یغما عنوان دفتر بعدی او بود که در سال 1359 چاپ شد و 150 غزل را شامل می شود. یغما در سال 1365 یک بار دیگر گزیده اشعار خود را با عنوان سیری در غزلیات حیدر یغما چاپ کرد ، این دفتر شامل 129 غزل ، یک مسمط مخمس ، یک مثنوی 86 بیتی و یک قصیده 47 بیتی می باشد.
در اوایل دهه پنجاه پای یغما به مطبوعات کشیده شده و شعر او در طوفان اثبات و انکارها صیقلی تر گشت. کسانی او را سارق ادبی قلمداد می کردند و او از راه پاسخ ابیاتی ماندگار سرود
کافرم خواندند روز بحث کوته فکرها                         فرق دارد خالق این قوم با یزدان من
        آنقدر داغم که گر خنجر نهی بر گردنم                       جای خون آتش فرو می ریزد از شریان من
 شاعری ناشاعرم می خواند نی من شاعرم                    مدعی بیهوده می کوشد پی نقصان من
در خراسان آنقدر گوهر بپاشم از ادب                        تا برندی تحفه در شیراز از استان من
         من سواد از گردش جور زمان آموختم                        این چنین درسی است اندر مکتب آسان من
یغما همتی غرور برانگیز و والا داشت او جز به خویشتن متکی نبود و در منتهای فقر ، شرافت و کرامت انسانی خود را زیر پا نگذاشت. او هیچ ترحمی را از هیچ کس و در هیچ بابی نمی پذیرفت. کسانی که از سر لطف ، ترحم یا کبر می خواستند او را به نان و نوایی برسانند با شدید ترین عکس العمل های یغما روبرو می شدند
دوستان را صحبت نان من است اندر میان                  دشمن است آن کس که می گوید سخن از نان من
یغما در حقیقت ، صدای خاموش و در گلو مانده فقیران و زجر کشیدگان تحقیر شده بود. کارگران رنج برده ای که در طول تاریخ کمتر توفیق عرض اندام پیدا کرده اند. کسانی که در عین محرومیت نخواسته اند دست طمع به سوی کسی دراز کنند و خود را بشکنند. شعر یغما انفجار قرن ها حقارت و رنج است. این جاست که او تنها به این قشر عشق می ورزد و دیگران را به رسمیت نمی شناسد و به دفاع از خود که دفاع از ستم کشیدگان و خستگان است برمی خیزد
آن فقیرم که به خسرو نبرم دست نیاز                      و آن مریضم که ز افلاک دوا نپذیرم
یغما اهل تفکر در خویشتن و جهان است و جهان بینی او حاصل تفکر وی در این دو است. اعتقادات دینی یغما محکم بود ، قرآن را خوب می خواند و با آن انس داشت. در جوانی با حرص و شتاب به پای صحبت سخندانان عالم نشسته و اطلاعات دینی خود را به حد نیاز کامل کرده بود. واولین دفتر شعر او هم پیرامون امام حسین (ع) و حادثه کربلا بود
گفتم که تشنه داد حسین جان به کردگار                 گفتا نه ز آن که خنجر شمر آبدار بود
گفتم به خیمه بر سر زانو همی خزید                            گفتا نه بر براق ارادت سوار بود
         یغما نبود کرببلا گر حسین نبود                                 پیش از حسین ماریه یک شوره زار بود
**************************************
اگر تسلط شمشیر بر جهانم نیست                        همین بس است که آزار خستگانم نیست
پیاده می روم و سر خوشم ز همت پای                  که اسب سر کشی آزرده زیررانم نیست
چنان شجاع به تحصیل روزی ام که اگر                       به شانه ام بنهی کوه را گرانم نیست
     چراغ بزم ادیبان و شمع اهل دلم                             اگر چه شمع به ایوان ونان به خوانم نیست
خجل ز سفره نشینان نیم به صرف طعام                    به یمن دولت آنکه به سفره نانم نیست
    از این بلندترم شعر نغز جان پرور                            به روی سینه بسم هست و بر زبانم نیست
چرا بیان حقیقت نمی کنی یغما                           ز اعتراض تهی مایگان امانم نیست


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهدو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, توسط گل سرخ
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.